شک به بارداری
عزیزم سلام اول از همه اینو بگم ما به خاطر کار بابایی از شهر خودمون به زاهدان اومدیم عید سال 90 را تصمیم گرفتیم به یکی از شهرهای این استان سفر کنیم دومین روز عید رفتیم چابهار روز اول خیلی بهمون خوش گذش اما از روز دوم به بعداصلا حال نداشتم بلاخره بعد چهار روز اومدیم خونه بازم حالم بد بود اولش فکر کردیم به خاطر تغییر آب و هواست ولی بعدا ....................................................... به بابا جون زنگ زدم و ازش خواستم اومدنی برام بیبی چک بخره همین که خونه رسید فورا چک کردم دیدم بلللللللللللللللللللللللللله داد زدم و به بابایی خبر دادم خوشحال شد ولی من هنوز مطمئن نبودمتصمیم گرفتم برم آزمایشگاه . دهم فروردین رفتم آزمایشگ...
نویسنده :
مامانی
8:56